سلام! بیستم آبان به اتفاق جمعی از دوستان به شب شعری دانشجویی رفتیم . یاد شب شعرای دانشگاه خودمون افتادم...اما با یه سری تفاوت! یادمه یه شب یکی از بچه های دانشکده علوم برای شروع پشت میکروفون رفت و شعرش را با این بیت شروع کرد: مرد تبر به دست مرا ترک می کند تنها بت بزرگ مرا درک میکند! ... واقعا محیطی به یاد ماندنی بود ... دانشجوها(خودمون)همه کاره بودیم...خودمون بودیم و خودمون! بدور از هر گونه مخلفات اضافی یا استرس از امکانات و مجری و گروه موزیک و...!ساده اما بی نهایت دل نشین! من و دوستانم باید از مسئولین برگزاری ممنون باشیم که آن فضا های دست نیافتنی را دوباره به ما هدیه کردند. خدا قوت! |